"برای من این سکه زرین که بر آن تصویر لوئی شانزدهم یا ناپلئون ضرب شده است از خود لوئی شانزدهم و ناپلئون قابل اعتمادتر است. چرا که آنها میروند و این میماند. " این جمله شخصیتی سیاسی در تاریخ جهان و البته فرانسه است.
وحید محمود قره باغ؛ بله، این شخصیت تالیران بود کسی که به شیطان لنگ مشهور شده بود چرا که از کودکی و به دلایل مادرزادی میلنگید. همین موضوع مانع از این شد تا گزینهای مناسب برای جانشینی عمویش باشد؛ کسی که یک اسقف اعظم و از با نفوذترین و ثروتمندترین اسقف نشینهای فرانسه بود.
شارل موریس دو تالیران-پریگور معروف به تالیران در سال ۱۷۵۴ و در پاریس متولد شد. او که یک روحانی و دیپلمات برجسته فرانسوی بود پس از تحصیل در رشته الهیات، به عنوان کارگزار کل روحانیون منصوب شد و حتی در پیشبرد تدوین این آیین نقش بسزایی داشت. تالیران یک کاتولیک بود و برخی او را بزرگترین دیپلمات تاریخ اروپا قلمداد کردهاند؛ او با زیرکی خاصی که داشت غالبا در بالاترین سطوح دولتی فعالیت میکرد.
بی تردید تالیران از جایگاه خاص و ویژهای در بین سیاستمداران و دنیای سیاست برخوردار است، فردی خبره که چهره او در عصر کنونی نیز در هالهای از ابهام قرار دارد و تاریخ هنوز نتوانسته با قاطعیت در مورد شخصیت او داوری کند. یکی از نکات بارز در زندگی سیاسی تالیران، روابط او با میرابو بود تا بدانجا که غالب نظرات تالیران به دیدگاههای میرابو شباهت داشت و هم او بود که قبل از مرگش به تالیران توصیه کرده بود تا با انگلیس روابط نزدیکی داشته باشد. این کهنه کار سیاست در سرنوشت کشور فرانسه بسیار تاثیر گذار بود، در حقیقت این تالیران بود که پیشنهاد حمله به پاریس را به متفقین داد؛ درست در زمانی که ناپلئون درگیر جنگ با دشمنانش بود. همچنین تالیران در استعفای دوم ناپلئون تاثیر چشم گیری داشت، در حالی که نقش او در به قدرت رسیدن ناپلئون غیرقابل انکار است.
گفتنی است تالیران نیز، چون سایر سیاستمداران بارها طعم شکست را چشیده بود، ولی چندین مرتبه با سیاست هایش در قالب نقش دیپلماتیک خود، فرانسه را از تاخت و تاز مصون نگه داشته بود. این سیاست مرد کسی بود که پیشنهاد حمله به مصر را به ناپلئون داد، پیشنهادی که در نهایت به قیمت از بین رفتن اعتبار سیاسی اش تمام شد تا بدانجا که چارهای جز استعفا ندید. از سویی زندگی سیاسی تالیران دارای فراز و نشیب بسیار بود. او اصالتا یک نجیب زاده بود؛ البته خانواده اش ثروت چندانی نداشت.
تالیران در ابتدا به کلیسا پیوست، پیوستنی که به میل خودش نبود. او همزمان با مطالعاتی که در زمینه سیاست و فلسفه داشت، موفق شد در رشته الهیات از دانشگاه سوربن فارغ التحصیل شود. از نقاط عطف دوران سیاسی او پیشنهاد ملی کردن زمینهای متعلق به کلیسا بود، چیزی که تعجب همکاران روحانی اش را برانگیخت. در واقع او با این اقدام آهنگ جدایی از کلیسا را نواخته بود، آهنگی که سالها قبل آن را زمزمه میکرد.
تالیران در ادامه پا را فراتر گذاشت و پیشنهاد داد کلیسای کاتولیک فرانسه رسما از کلیسای رم و تسلط پاپ خارج شود. پاپ که چنین دید فرمان اخراج تالیران از کلیسا را صادر کرد ولی این حکم او کاری از پیش نبرد چرا که تالیران از مدتها پیش خواهان خروج از جرگه کلیسا بود. از سویی و در سال ۱۷۹۲ با تسخیر کاخ تویلری، نظام سلطنتی سقوط کرد و تالیران که اعدام سلطنت طلبان را به چشم میدید از پاریس خارج شد و در واقع فرار کرد. او با زیرکی طی بیانیهای به حکومت وقت اعلام وفاداری نمود. تالیران در سلطنت لوئی شانزدهم یک اسقف اشرافی بود؛ با انقلاب فرانسه او نیز نقاب از چهره کشید و یک انقلابی تمام عیار شد.
به گونهای که انقلابیون فرانسوی به او لقب اسقف انقلاب را دادند و او به سمت وزارت خارجه ناپلئون رسید. در جریان انقلاب فرانسه، تالیران به شدت از روحانیت ستیزی انقلابیون حمایت کرد. او کسی بود که قانون اساسی مدنی روحانیت را پیشنهاد داد؛ قانونی که کلیسا در جریان آن بسیاری از اختیارات و همچنین نفوذ خود را از دست میداد. جالب این که پس از شکست ناپلئون و روی کار آمدن دوباره رژیم سلطنتی، او دوباره به وزارت خارجه انتخاب شد. تالیران حتی در دوران شارل دهم و لویی فیلیپ در عرصه سیاست بینالمللی، صاحب مقام بود.
از سویی نام تالیران با رشوه گره خورده است؛ او از همه رشوه میگرفت. تالیران در عین حال که وزیر خارجه ناپلئون بود برای مترنیخ صدراعظم اتریش و الکساندر اول امپراتور روسیه در قبال پول جاسوسی میکرد. خود شخص ناپلئون نیز به او اعتماد نداشت و حتی گاهی او را به دلیل خیانت هایش ملامت نیز میکرد ولی از جانبی او را بسیار مفید میدانست. از همین رو بود که نام تالی راند به عنوان واژهای برای دیپلماسی حیله گرانه و بدبینانه تبدیل شده است. البته گفتنی است خیانت تالیران در ماجرای پیشنهاد او و تشویق متفقین به حمله، هیچ گاه به گوش ناپلئون نرسید چرا که ژوزف فوشه، وزیر اطلاعات و امنیت امپراتوری فرانسه با تالیران هم داستان بود و سیاستهای جدید امپراتور را به صلاح نمیدانست. در واقع ناپلئون در سالهای پایانی امپراتوری اش متحد قدرتمندی در کنار خود نداشت، مسالهای که او را در سراشیبی سقوط انداخت؛ همچنان که قبل از او نیز بسیاری از بزرگان تاریخ به همین طریق در گرداب انزوا گرفتار شده بودند.
از بعدی دیگر و با تمام این تفاسیر، سیاستهای تالیران بود که باعث برتری فرانسه در اروپا تا سال ۱۸۰۷ میلادی شد. کسی که سه سال قبل به ناپلئون کمک کرد تا امپراتور فرانسه شود. نقش مهم و موثر تالیران در حل و فصل اختلافات طولانی مدت بین بریتانیا و فرانسه نیز غیر قابل انکار است؛ مذاکراتی که تشکیل کشور بلژیک نتیجه آن بود. تالیران در طی سالهایی که قدرت نظامی فرانسه یکی پس از دیگری کشورهای اروپایی را تحت سلطه خود قرار میداد، دیپلمات ارشد ناپلئون بود. تالیران در مقاطعی و به منظور تدوام بخشیدن به دستاوردهای انقلاب فرانسه پیگیر موضوع صلح بود و نقشی پررنگ در فتوحات ناپلئون داشت. پرده آخر زندگی این مرد سیاست نیز در نوع خود جالب توجه است، در حقیقت تالیران در واپسین لحظات زندگی خود و در نامهای با کلیسای رم تجدید بیعت کرد.